مظلومه

20 فروردین 1392 توسط صدف

السلام علیکِ یا فاطمه الزهرا (سلام الله علیها)


درود و صلوات خداو ملا ئکه الهی بر اشرف زنان فاطمه زهرا(سلا م الله علیها) که با عمر کوتاه خود سرنوشت انسانیت را رقم زد و به رسالت و امامت و نبوت حیات بخشید.به حق که کو ثر الهی بود.                           

شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) اولین وبا شخصیّت ترین، شهیده راه ولایت و تجدید عهد با مقام شامخ ولایت که اکمال دین و اتمام نعمت خداوند با آن است، می باشد کسی که رضایت او رضایت پیامبر (صلوات الله علیه) و رضایت پیامبر، رضایت خداست.و غضب او،غضب پیامبر(صلوات الله علیه) و غضب پیامبر(صلوات الله علیه)،غضب خداست.

بانوی که کامل ترین انسانها (ائمه علیهم السلام) به مادری او افتخار می کنند کسی که تشیّع را بیمه کرد،و با خطبه غرّایش همه رابه حیرت واداشت.

بانوی من امید است به ماعنایتی کنید تا بتوانیم شما را سر مشق زندگی خود قرار داده و فدا شدن در ره ولایت را بیاموزیم و عمل کنیم. انشاءالله

 2 نظر

نوروز از منظر ولایت

29 اسفند 1391 توسط صدف

گزیدهای از بیانات رهبر معظم انقلاب(دامت برکاته)

 

نوروز برای ملت ما،عبارت است از :

#توجه مردم به خداٰ چرا که اول سال که می شود مردم دعا می خوانندٰ، “یا محول الحول والاحوال” می گویند آغاز سال را با یاد خدا شروع می کنند،توجه خود را به خدا زیاد می کنند.

#نوروز بهانه ای برای دید و بازدید و رفع کدورتها و کینه ها و محبت به یکدیگر قرار می دهند.این همان برادری وعطوفت اسلامی وصله رحم است،بسیار خوب است

#نوروز را بهانه ای برای زیارت اعتاب قرار می دهند،این هم بسیار خوب است

#عید نورور مراسم جشن و سرور و شاد بودن دلها  خوب و مطلوب است اما در جهت درست.

#بهار فصل رویش وبرکت وازدیاد است، رویش وبرکت وازدیاد را در فرد خودمان ،در درون قلب خودمان وهمچنین در محیط کاری واجتماعی خودمان وجهه همت قرار بدهیم،واین کار شدنی است

#تحویل هر سال جدید شمسی،که با نوعی تحول در عالم طبیعت مصادف می باشد ،فرصتی است تا انسان به تحول درونی واصلاح امور روحی ومعنوی وفکری خود بپردازد،این دعای شریفی که به ما تعلیم داده اند،تا  در آغاز سال بخوانیم،درس همین تحول است.

 1 نظر

بهاری شدن...

27 اسفند 1391 توسط صدف

بسم الله الرحمن الرحیم

زمستان با وجود سرمایش، شادی وسرور بسیار دارد.اول:بخاطر اینکه هر فصل سال زیبایی خاص خود را دارد دوم: اینکه پایانش بهار زیباست و همه در تکاپوی نظافت خانه ها وخرید لباس نو هستند.و گاه می شود تا لحظاتی قبل از سال تحویل نیز دل از بازار نمی کنند.

آری! بهار فصل دوست داشتنی و نو شدن همه چیزاست. اما کاش! ما به نو شدن همه چیزمان دقت می کردیم، یک انسان،هم از جنبه سر و وضع ظاهری ومحیط اطراف نیاز به  خانه تکانی دارد،و هم از جنبه درونی وارزش های وجودی خود.

بعضی افراد خیلی زرنگ اند و علاوه بر ظاهر، توجه خاصی به درون خود و جنبه انسانیت خود دارند وسعی می کنند روح وروان  را نیز از آلودگی ها وخصلت های  بد پاک و به چای آن اخلاقیات خوب ومردم پسند در خود ایجاد کنند تا هم رضایت خداوندرا وهم توجه مردم را به خود معطوف سازند

چرا که هرچه انسان در ره معبوب قدم بردارد توفیقاتش بیشتر وناخودآگاه مورد توجه است و همه او را می ستایند و…

به امید آن که همه این گونه باشیم




 

 نظر دهید »

مهم ترین جزء ایمان

16 اسفند 1391 توسط صدف

 

احسان ونیکوکاری،یکی از اصول اساسی ارزشها در جامعه اسلامی است. بر این اساس،خداوند، اساسی در قرآن همگان را به انجام آن فرمان داده وپیامبر(صلی الله علیه واله ) این ایه را جامع همه ارزشها دانسته است. مرحوم علامه طباطبایی (رحمه الله) نیز می نویسد:احسان،یعنی نفع ونیکی رساندن به دیگران، بدون انتظار پاداش پاداش متقابل وجبران نیکی،به گونه ای که در نیکی فزون تر

وشایسته تر عمل کرده ودر بدی در مرتبه ای پایین ترپاسخ دهد یا اینکه به دیگران خدمت کند بی آنکه در انتظار پاداش باشد".آنچه ازایات  قران به دست می آید این است که احسان نوعی گذشت از حق شخصی وایثاراست.به همین دلیل مولای متقیان،علی (علیه السلام) می فرماید:”مهمترین جزء ایمان، احسان به مردم است.”

 نظر دهید »

منتظران مهدی یاور

29 اردیبهشت 1391 توسط صدف

 

در میخانه به روی همه باز است هنوز

سینه سوخته در سوز وگداز است هنوز

دست بردار ز سوداگری وبوالهوسی

دست عشاق سوی دوست دراز است هنوز

امام خمینی (ره)

قبل از ظهور مهدی موعود (عج)، انسانهای پاک در میدان مجاهدت امتحان می شوند،درکوره های آزمایش وارد می شوند وسر بلند بیرون می آیند.

امام زمان(عج) کسانی را را لازم دارد که درمقابل پدیده های تلخ ودشوار، مردد ومتزلزل نشوند وعقب ننشینند تا بتوانند با این ها وارد کارعظیم بشوند که قرار است دنیا را متحول کند.

مقام معظم رهبری (دامت برکاته)

 آقا ترین! سکوت مرا غرق نور کن*****مارا قرین منت لطف حضور کن!

 وقتی گناه کنج دلم سبز می شود*****آقا شما شفاعت این ناصبور کن!

 می ترسم از شبی که به دجّال رو کنیم*****آقا تو را قسم به شهیدان ظهور کن!

در شور ودغدغه های لوط(علیه السلام) ودر غرش او بر بی غیرتی زمانه اش، طنینی بود که در گلوی این راست قامتان پیچیده است. اینان طنین این فریاد مهیبند که فرمود:«آیا در میانتان یک رادمرد رشید نیست!»

 

او در آرزوی مهدی یاورانی نستوه و رادمردانی به استواری اینان بود، تا بساط ننگین شهوت و هواپرستی را از جان جهان براندازد و حلاوت عشق و لذت بندگی و مناجات را به کام جهانیان بچشاند.

 

 

 3 نظر

جلوهاي از عبادت كوثر

21 اردیبهشت 1391 توسط صدف


عبادت و پرستش خداوند سبحان يكي از مهمترين تعليمات انبيا ورسولان الهي است.عبادت،پلي است كه خلق را به خالق،بنده را به مولا،عاشق را به معشوق وانسان را به خدا مي رساند.عبادت،نمودار ستايش خداوندي است كه داراي كمال مطلق است وبي نياز از همه چيزعبادت نشانگر سپاس وتشكر از پروردگاري است كه تمام نعمت ها وخيرها از اوست«ما بكم من نعمه فمن الله»عبادت وظيفه هر انسانيست نسبت به خالق خويش و نتيجه اش نيز تقرّب به درگاه الهي است.اما تقرب بستگي به نوع عبادت افراد دارد.براي معامله عبادت مي كنند يا عبادتشان عارفانه است.آري،زهراي مرضيه(سلام الله عليها) با قلبي اكنده از ايمان وسر شار از عشق به خداوند،وعبادتي عارفان چنان به معراج مي رود وروح عزيزش به عالم قدس پرواز مي كند كه گويي در دنيا نيست.



رسول خدا
(صلوات الله عليه) فرمودند:

«ايمان به خدادر اعماق دل وباطن روح فاطمه(سلا م لله عليها) آنچنان نفوذ كرده وگسترش يافته است كه براي عبادت خدا خود را از همه چيز فارغ مي سازد.» بحار النوار،ج43ص36

ونيز مي فرمايند:«دخترم فاطمه (سلام الله عليها) پس براستي كه او سيده زنان عالميان از اولين وآخرينشان مي باشد.تا اينكه فرمود:زماني كه در محرابش مقابل پروردگار  مي ايستد،نورش براي ملائكه ها پرتو افكني مي كند.
آن چنان كه ستارگان آسمان براي اهل زمين نور افكني مي نمايند،وخداوند متعال به ملائكه هايش مي فرمايد:اي ملائكه من! بنگريد به اَمَه وكنيز من فاطمه
(سلا م لله عليها) سيده كنيزانم،كه در مقابل من به عبادت ايستاده، به طوري كه بدنش از ترس مقام من مي لرزد. وبا تمتم وجود وقلبش بر عبادت واطاعتم رو آورده شما فرشتگانم را شاهد مي گيرم كه شيعيان فاطمه(سلام الله عليها) را از آتش جهنّم ايمن گردانيدم.» ميزان الحكمه،ج5ص382

 

 

 4 نظر

مژده اي عاشقان

20 اردیبهشت 1391 توسط صدف


شنید گوش دلم مژده از ولادت زهرا
گشود بلبل طبعم زبان به مدحت زهرا
فضاى کعبه منور شد از فروغ جمالش‏
صفا گرفت صفا از صفاى صورت زهرا
خداى اکبر و اعظم نکرده خلق به عالم
ز نسل حضرت آدم زنى به شوکت زهرا
به جز خدیجه کبرا که هست مظهر عصمت
نزاد مادر دیگر زنى به عصمت زهرا
بخوان حدیث کسا و بین که خالق یکتا
نموده خلقت دنیا براى خلقت زهرا
نهاده ساره سربندگى به پاى سر یرش
ستاده هاجر چو خادمان به خدمت زهرا
چو اوست نور حق و حق در او نموده تجلى
به غیر حق نشناسد کسى حقیقت زهرا
ولى چه سود که با این همه جلالت و شوکت
زمانه بود مدام از پى اذیت زهرا
چنان به درد و مصیبت نمود صبر و تحمل‏
که صبر شد متحیر ز صبر و طاقت زهرا

 

 

 1 نظر

آئين نمونه

18 اردیبهشت 1391 توسط صدف

حکایاتی از آئین همسرداری وادب زهرا (سلام الله عليها)

1- زهرا(سلام الله عليها ) از دیدگاه علی (عليه السلام(
پاسخ صریح وزیبای علی (عليه السلام) به پیامبر (ص) در فردای عروسی ، فاطمه را بهترین یار ومدد کاردر طاعت حق معرفی می کند . وقتی که پیامبر (صلوات الله عليه) از او پرسید : زهرا را چگونه یافتی ؟ عرض کرد : نعم العون علی طاعه الله . فاطمه چه خوب یاوری برای طاعت الهی است ..

2- ایثار وتعاون زهرا سلام الله عليها)

ایثار واز خودگذشتگی یکی از مهمترین عوامل استحکام روابط میان اعضای یک مجموعه است ، نمونه ای از ایثار وگذشت در زندگی هر انسانی نشانه بزرگی روح وعلو همت اوست . در زندگی فاطمه (سلام الله عليها) وایثار در برابر شوی بزرگش نمونه های بارزی به چشم می خورد . هنگامی که پیامبر آندو را مشغول کار دید از آنها پرسید کدامیک از شما خسته ترید ؟ هر یک از آنها دیگری را مقدم دانسته واو را خسته از مشقت کار ذکر کرد.

3- تقسیم کار:
یکی از نمادهای زندگی مشترک زندگی علی (عليه السلام) وفاطمه (س) تقسیم مطلوب وظایف ناشی از زندگی مشترک بود . وقتی که پیامبر تقاضا کردند تا کارها را میان آن دو تقسیم کند ، رسول خدا (صلوات الله عليه) کارهای خانه را به فاطمه (سلام الله عليه) سپرد ومسئولیت خارج از منزل را به علی (عليه السلام) واگذار کرد . زهرا (سلام الله عليه) بارها اظهار خشنودی می کرد ورضایت خود را از تقسیم ابراز می داشت .

4 - محبت به همسر (رعایت یکدیگر)
پیامبر اکرم (صلوات الله عليه) بارها دختر وداماد گرامی اش را به محبت یکدیگر سفارش می فرمود . روزی به زهرا فرمودند : دخترم شوهر تو بهترین همسرهاست تو را از نافرمانی او بر حذر می دارم . سپس به علی (عليه السلام) فرمود : علی جان به همسرت مهربانی کن زیرا فاطمه پاره تن من است . رنج او رنج من است وشادی او خشنودی من است .

5 - رازداری زهرا (سلام الله عليها(
روزی فاطمه (سلام الله عليها) به حضورپدرش رسید در حالیکه آثار ضعف وگرسنگی از چهره فرخنده اش نمایان بود . رسول خدا (صلوات الله عليه) با مشاهده این حالت دستهایش را به سوی آسمان بلند نمود وگفت : خدایا گرسنگی فرزندم را به سیری تبدیل کن ووضع او را سامان بده .
آری زهرا (سلام الله عليه) از فقر خانه علی شکوه نمی کند وپیامبر بدون اینکه زهرا سخنی یه او بگوید از ضعف وگرسنگی او باخبر می شود . که این خود یکی از نمونه های پایبندی یه اساس واسرار خانواده است

 6- تقویت روانی شوهر مجاهد :
هنگامی که علی (عليه السلام) از جبهه باز می گردد. فاطمه (سلام الله عليه) به استقبال اومی رود وبا رویی گشاده ولبخند حاکی از رضایت وافتخار به او مینگرد ، لباس وشمشیر خون آلود او را می شوید واز حوادث میدان جنگ می پرسد . وبدین وسیله نقش خود را در جهاد سرنوشت ساز اسلام ودر تقویت روانی شوی مجاهدش ایفا می کند .

7 - تسلیم اختیارات شوهر :
خلیفه اول ودوم چندین بار تقاضای ملاقات حضرت فاطمه (سلام الله عليها) کرده بودند وفاطمه نپذیرفته بودند . علی (عليه السلام) در آخرین روزهای واپسین عمر زهرا (سلام الله عليها) نزد او آمد وتقاضای آنان را برای ملاقات با فاطمه بازگو کرد واز او اجازه خواست . زهرا (سلام الله عليها) چنین گفت : خانه از آن شما ودر اختیار شمایم آنچه خود صلاح می دانی عمل کن

8- محبت به همسر :

روزی پیامبر از فاطمه سلام الله پرسید شوهرت با تو چگونه است ؟ فاطمه (سلام الله عليه) عرض کرد: خوب است اما زنان قریش مرا با ازدواج با کسی که دستش از مال دنیا خالی است سرزنش می کنند . پیامبر فرمود : دخترم شوهر تو بهترین همسرهاست . به او محبت کن ! تو را از نافرمانی او برحذر می دارم

 .
9- زهرا (سلام الله عليها) وتربیت فرزندان : ( وراثت در شخصیت فرزندان زهرا (سلام الله عليها(

یکی از عوامل موثر در تشکیل شخصیت فرزندان زهرا (س
لام الله عليها) وراثت است . زیرا در این خانواده مادر از مقام عصمت بهره مند است . در وجود مطهر او هیچ رجس وگناهی راه ندارد . چنانچه در زیازت امام حسین (عليه السلام) داریم که : گواهی می دهم که شما در اصلاب پاک وارحام مطهر بودید وهیچ غباری از شرک وجهالت بر دامن شما ننشست
.
10 - رعایت عدالت در میان کودکان
روزی امام حسن (عليه السلام) نزد پیامبر آمد واظهار تشنگی کرد وتقاضای آب نمود . رسول خدا (صلوات الله عليه) بی درنگ برخاسته وظرفی برداشت واز گوسفندی مقداری شیر دوشید وبه امام حسن (عليه السلام) داد و در این هنگام که امام حسین (عليه السلام) خواست تا ظرف شیر برادرش را بگیرد . اما پیامبر در حمایت از امام حسن (عليه السلام) مانع گرفتن ظرف او شد . فاطمه (سلام الله عليها) عرض کرد گویا حسن برای شما عزیزتر است . پیامبر فرمود ند : هر دو برایم عزیز ومحبوبند . چون اول حسن تقاضای آب کرد او را مقدم داشتم .



 

 نظر دهید »

طور غم

11 اردیبهشت 1391 توسط صدف

 


سينه اي كز معرفت گنجينه اسرار بود

كي سزاوار فشارآن در وديوار بود؟

طور سيناي تجلي مشعلي از نور شد

سينه سيناي وحدت مشتعل از نار بود

ناله بانو زد، اندر خرمن هستي شرر

گويي اندر طورغم چون نخل آتشبار بود

آن كه كردي ماه تابان، پيش او پهلو تهي

ازكجا پهلوي او را تاب آن آزار بود؟

گردش گردون دون بين كزجفاي سامري

نقطه پرگار وحدت مركز مسمار بود!

صورتش نيلي شد از سيلي،كه چون سيل  سياه

روي گيتي زين مصيبت تا قيامت تار بود

شهريار ي شد به بند بنده اي از بندگان

آن كه جبريل امينش بنده دربار بود

از فقاي شاه،بانو با نواي جان گداز

تا توانايي به تن ،تا قوت رفتار بود

گر چه بازو خسته شد وز كار دستش بسته شد

ليك پاي همتش بر گنبد دوّار بود

دست بانو گر چه از دامان شه كوتاه شد

ليك بر گردون بلند از دست آن همراه شد

آيه الله العظمي غروي اصفهاني

 نظر دهید »

زيبا ترين ها

10 اردیبهشت 1391 توسط صدف

كنيه‌ى حضرت زهرا(سلا م الله عليها)
د
ر عرب رسم بر اين بوده و هست كه براى فرزند كنيه انتخاب مي‌كنند،‌و نوعاً‌كنيه افراد به اسم فرزند ارشد مي‌باشد. ولى حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌عليها) در اين خصوصيت نيز از ديگران ممتاز بود،‌و از سوى پدر بزرگوارش «ام ابيها» خطاب شدند، و مفتخر به كسب اين مدال قهرمانى از سوى رسول خدا(صلوات الله عليه) شدند، و اين نبود مگر به خاطر حمايتهاى شبانه‌روزى حضرت زهرا از پيامبر خدا.
البته حضرت زهرا(سلا م الله عليها)كنيه‌هاى ديگرى نيز همچون،‌ام‌الائمه، ام الحسنين، ام‌الحسن، ام‌الحسين و … داشتند .
القاب و نامهاى حضرت فاطمه(سلام‌الله‌‌عليها) 
كه پيكره‌ي ماديش از ميوه‌هاي بهشتي و نورش از سوي خدا بود, و ازفاطمه عليهاالسلام  آنجا كه اسماء و القاب آل الله اسم با مسماست, و خدا است كه به كنه و مقامات عالي معنوي آل محمد(عليهم السلام) آگاه است پس او خود بايد اسماء و القاب آنان را مشخص كند،‌لذا از صادق آل محمد(عليهم‌السلام) روايت شده كه فرمودند: ‌براي فاطمه(سلا م الله عليها) در نزد خداي متعال نه اسم است:
1
ـ‌فاطمه:‌فاطمه ناميده شد چون فراتر از آن است كه با عقل بشري بتوان به كنه مقامش رسيد و به سوي معرفتش راهي پيدا كرد ، و او از هر شر و بدي بدور است،‌و شيعيانش از آتش جهنم در امان مي‌باشند
2
ـ صديقه: يعني معصوم و راستگو؛
3
ـ مباركه: يعني داراي بركت و علم و كمال و معجزه و…؛
4
ـ طاهره: مبري از هر عيب و نقص معنوي و هر كمبود در كمالات انساني؛
5
ـ زكيّه: در اوج پاكي و كمال نفس، و دوري از رزائل اخلاقي؛
6
ـ راضيه: راضي به قضا و مشيت الهي؛
7
ـ مرضيه: خداوندش از او راضي و خشنود است؛
8
ـ محدّثه: يعني مصاحبه با ملائكه و بهره مندي از وحي و اخبار آسماني؛
9
ـ زهرا: درخشنده و نوراني؛

 

 

 2 نظر

بندگي خدا

24 فروردین 1391 توسط صدف

ارزش فاطمه ي زهرا (سلام الله عليها) به عبوديت وبندگي خداست .اگر بندگي خدا در فاطمه ي زهرا (عليها السلام ) نبود، او صديقه كبري نبود. صديقه يعني چه؟ صديق كسي است كه آنچه را مي انديشد و مي گويد ، صادقانه در عمل آن را نشان مي دهد هر چه اين صدق بيشتر باشد، ارزش انسان بيشتر است؛ مي شود صديق «اولئك مع الذين انعم الله عليهم من النبيين والصديقين». «صديقين» پشت سر «نبيين»اند. اين بزرگوار صديقه كبري است؛ يعني برترين زن صديق. اين صديق بودن به بندگي خداست .اگر بندگي خدا نمي كرد ،صديقه كبري نمي شد.اساس بندگي خداست. نه فاطمه ي زهرا (عليهم السلام) بلكه پدر فاطمه(سلام الله عليها) هم ارزشش پيش خدا به خاطر عبوديت است؛ اول عبوديت اوست؛ بعد رسالت او.ورسالت به خاطر عبوديت به او داده شده، چون صنيع دست ومخلوق خود را مي شناسد .مگر در زيارت حضرت زهرا (عليها السلام) عرض نمي كنيم:«امتحنك ا…الذي خلقك قبل ان يخلقك» درعلم خداي متعال معلوم است عمل من وشما چيست. ما در مقابل هوس پول ونام نيك قرارمي گيريم؛آيا به خاطر به دست آوردن اينها حاضريم از شرف وايمان وتكليف خود وامر ونهي الهي درباره ي خود صرف نظر كنيم يا نه؟ اين اختيار ماست.چه راهي را انتخاب خواهيم كرد؟ وقتي گفتن سخني براي انسان ضرر مادي داد، وقتي حركتي هوس هاي گناه آلود انسان را بر آورده مي كند،ما سر دو راهي قرار مي گيريم. كدام را انتخاب مي كنيم ؟راه هوس وگناه وپول يا راه پا كدامني وتقوا وبندگي خدا را.درست است انتخاب واختيار با خودمان است، اما خدا مي داند ما چه راهي را انتخاب خواهيم كرد.اگر انساني باشيم كه قدرت ايستادن در برابر ارزشهاي مادي وآورنده هوس ها محكم بايستيم،خداوند نيز براي ما شايستگي هايي در نظر مي گيرد.

 نظر دهید »

ام ابيها

16 فروردین 1391 توسط صدف

سلام بر صورت نیلی، سلام بر پهلوی شکسته

نام : فاطمه (س(
لقب : زهرا
کنیه : ام ابیها
نام پدر : حضرت محمد (ص(
نام مادر : خدیجه کبری (س(
نام همسر: علی بن ابیطالب (ع (
لقب : زهرا،صديقه،طاهره،راضيه،مر ضيه،مباركه،بتول ( لقب زهرا از شهرت بيشترى برخوردار است
.
محل ولادت : مکه خانه خدیجه

مدت عمر : 18 سال
تاریخ شهادت : 3 جمادی الثانی سال 11 هجری
علت شهادت : صدمات وارده
محل دفن : مدینه طیبه

دهه فاطمیه ، ایام شهادت دخت مکرم نبی اسلام ،صديقه طاهره ای که سراسر زندگی اش سرشار از آموزه های والای انسانی واخلاقی است . از هر سمت وسو که مورد توجه قرار گیرد، معرفت آموز است وسرمشق دهنده است

 .فاطمه (س) را باید به تنهایی ومطلق ومجزا از وابستگی های ارزشمندش ، تنها به عنوان یک انسان در نظر گرفت تا پی به علو درجاتش برد وبی هیچ اغراق افسانه ای ، ارزش های آسمانی اش را درعین آنکه بر زمین خدا ودر میان خلق خدا راه می رفت وزندگی می کرد،به بررسی نشست . دختر رسول گرامی اسلام بودن ویا افتخار همسری ابر مردی چون علی را داشتن ویا مادر سلسله نورانی امامت بودن و…، اینها همه به تنهایی هر کدامشان فضیلتی گرانسنگ وبی همتاست ، اما باز در حق فاطمه ، ره انصاف ننموده ایم اگر تنها به اعتبار همین گونه فضایل قومی ونسبی اش به او بپردازیم وشخصیت وی را با همین نگاه به قضاوت در آییم . نه ، فاطمه زهرا (س) ، خود به تنهایی باید نگریسته شود تا به گفته زیبای دکتر شریعتی _ «دانسته شود که فاطمه ، فاطمه است » .

 

 ***************************************

آری فاطمه ، منسوب به پیامبر است . عزیز وپاره تن رسول خدا است ، اما او به تنهایی نیز کرامتی والاتر از اینها را دارد . او خود مادر پدر خویش است . مادر همان شخصیت بزرگواری که دخترش را پاره وجود خود وقوت قلب خود می داند وبه راستی این زن مطهره را چه صفات وخصلت های ممتاز ی مگر بوده است که چنین قابل ستایش والهام می تواند باشد ؟ از طریق پدر وهمسر وفرزند ، به فاطمه نزدیک شدن ، یک نگاه است واز طریق خودش واز مسیر خصوصیات فردی خودش به او تقرب جستن ، نگاهی دیگر

 ***************************************

داستان او شرح دلپذیر عواطف بلند آسمانی وروایت رویای ایمان وایثار واعتقاد انسانی است . داستان شنیدنی پارسایی وعفت وکرامت یک زن پیراسته واراسته به آرایش روحی ومعنوی است . حکایت یک بانوی وظیفه شناس ویک همسر. ستونی است که کنار او آرامشگاه مرد زندگی است . قصه او شرح قناعت ها وبسندگی های دنیایی ودل بستن به زیور های حقیقی تر وماندنی تر است . فاطمه (س) سمبل یک بانوی ارزشمند والگو به لحاظ حضور ، مثبت وتأثیر گذار در محیط خانه ودر محیط جامعه است .

فاطمه (س) را باید اینگونه شناخت . از طریق خودش ودر خودش ، فاطمه را با فاطمه و در فاطمه باید به معرفت نشست . هر چند که باز هم باید گفت « ما عرف حق معرفتک»

 1 نظر

درهای ناب آفرینش

23 اسفند 1390 توسط صدف

 

السلام علیک یا بنت رسول الله،السلام علیک یا سیدة نساءالعالمین من الاولین والاخرین،السلام علیک ایتها الصدیقه الشهید،السلام علیک ایتها المظلومه المغضوبه،السلام علیک ایتهاالمضطهده المقهوره،السلام علیک یا فاطمه بنت رسول الله



 
1. مَن أصعَدَ إلی الله خَالَص عِبادَتِهِ أهبَطَ الله عزوجل إلیهِ أفضَلَ مَصلَحَتِه

کسی که عبادت های خالصانه خود را به سوی
خدا فرستد، پروردگار بزرگ برترین مصلحت را به سویش فرو خواهد فرستاد. بحار الانوار، ج 70، ص 249

2. إنَّ السَّعِید، کُلّ السَّعِید، حَقّ السَّعید مَن أحَبَّ عَلِیّاً فِی حَیاتِه و بَعد مَوتِه

همانا سعادتمند(به معنای) کامل و
حقیقی کسی است که امام علی(ع) را در دوران زندگی و پس از مرگش دوست داشته باشد. مجمع‌ الزوائد علامه‌ هیثمى، ج‌ 9، ص‌ 132

3. نَحنُ وَسِیلَتُهُ فِی خَلقِه و نَحنُ خاصَّتُهُ و مَحلُّ قُدسِهِ و نَحنُ حُجَّتُهُ فِی غَیبِهِ و نَحنُ وَرثَةُ أنبِیائِه

ما اهل بیت رسول خدا
(ص) وسیله ارتباط خدا با مخلوقاتیم، ما برگزیدگان خداییم و جایگاه پاکی ها، ما دلیل های روشن خدا و وارث پیامبران الهی هستیم. شرح‌ نهج‌ البلاغه‌ ابن‌ ابی‌ الحدید، ج‌ 16، ص‌ 211

 4. قاریُ الحَدِید، و أذا وَقَعَت، و الرَّحمن، یُدعَی فِی السَّمواتِ و الأرضِ، سَاکِن الفِردَوسِ

تلاوت کننده سوره حدید و
واقعه و الرّحمن در آسمان ها و زمین اهل بهشت خوانده می شوند.کنزالعمال، ج‌ 1، ص582

5. خِیارُکم اَلیَنُکُم مَناکِبَهً وَ اَکرَمُهُم لِنِسائِهم

 بهترین شما کسی است که در برخورد با مردم نرم تر و مهربان تر باشد و ارزشمندترین مردم کسانی هستند که با همسرانشان مهربان و بخشنده اند. کنزالعمال ، ج‌ 7، ص225

6. اَشَدُّ النّاسِ اِجتهاداً مَن تَرکَ الذُّنوب

کوشاترین مردم تارک گناهان است. تحف العقول،ص519

7. فَجَعَل الله…إطاعَتَنا نِظاماً لِلمِلَّة و إمامَتَنا أمانَاً لِلفُرقَةِ

خدا اطاعت و پیروی از ما اهل بیت را سبب برقراری نظم
اجتماعی در امت اسلامی و امامت و رهبری ما را عامل وحدت و درامان ماندن از تفرقه ها قرار داده است. نهج الحیاة، ص 36

8. جَعَلَ الله … بِرِّ الوالِدَینِ وِقَایَةً مِنَ السَّخَطِ، و صِلَةَ الأرحَامِ مِنسَاةً فِی العَمرِ و مِنماةً للعَدَدِ

خدای تعالی نیکی به پدر و
مادر را واجب فرمود تا از خشم او در امان بمانند، و دستگیری از خویشان را موجب افزایش عمر و سبب فزونی جمعیت و قدرت قرار داد . نهج الحیاة، ص 102

9. جَعَل الله… العَدلَ تَنسِیقَاً لِلقُلُوب

خدای تعالی عدالت را مایه وحدت و هماهنگی دل ها قرار داد . نهج الحیاة، ص 102

10. جَعَل الله … الأمر بِالمَعرُوف مَصلَحَةً لِلعامَّة

خداوند امر به معروف را جهت اصلاح جامعه واجب فرمود . نهج الحیاة، ص 102 11

 

 نظر دهید »

نیایش

04 دی 1390 توسط صدف

 

 

 

 

علی ابن حسین علیه السلام

 

موقعی که برای نماز می ایستی طوری بجا آور که انگار نماز آخرت است

 

 بجا آور نماز را آن زمانی                                                                                                         

                                  که غیر از حق دگر کس را نخوانی                

 

 چنان دان کین نماز آخرین است                                                                                                                                                                                    

        جدا باید شوی از دار فانی

 

 نظر دهید »

تلاش

29 آذر 1390 توسط صدف

 

وَلا تَقَف مالَیسَ لَکَ بِه عِلم اِنَّ السَّمعَ وَالبَصَرَ وَالفُؤادَ کُلُّ اولئِکَ کانَ عَنهُ مَسؤُولا

و از آنچه که بدان آگاهی نداری پیروی نکن زیرا گوش و چشم و دل همه مسؤلند.

خداوند که خود اولین خلاق و کارهایش روی حساب است و بر اثر تصادف هیچ کاری را انجام نداده است. در قرآن

فرموده که نه در عمل شخصی خود از غیر علم  پیروی کن و نه به هنگام قضاوت درباره­ی دیگران، نه شهادت به غیر علم

بده و نه به غیر علم اعتقاد پیدا کن زیرا انسان در برابر اعضای بدنش مسؤل است و این مسؤلیت ها به این دلیل است

که سخنانی را که انسان بدون علم می گوید از چند طریق بدست آورده، یا از افراد غیر موثق شنیده است یا می گوید

دیده ام در حالی که ندیده یا در تفکر خود دچار قضاوت های بی مأخذ و بی پایه ای شده که با واقعیت منطبق نبوده


است به همین دلیل از چشم و گوش و فکر و عقل او قضاوت کردید یا به آن معتقد شدید و عمل خود را بر آن منطبق نمودید .
 

یکی از ویژگی های فطری بشر کنجکاوی اوست که بر آورده شدن این نیاز فطری حداقل دو اثر بسیار مفید را به ارمغان می آورد.

اول نوعی احساس رضایت مندی که زمینه ادامه کنجکاوی را در انسان تقویت می کند.

دوم کنجکاوی منجر به کشف بسیاری از پدیده های مجهول که زمینه مناسبی برای رشد و ترقی انسان­ها و کسب معارف بیشتر در آن ها می شود.

و هرچه انسان شیوه ی برآورده کردن حس کنجکاوی خود را منظم تر و اصولی تر نماید احتمال موفقیت او بیش تر

است یکی از راه هایی که می تواند این خواسته را برآورده سازد پژوهش و تحقیق است. در واقع راه های متعددی نظیر

تجربه، باورهای رایج،صاحبنظران و استدلال وجود دارد که می توان با آن ها کنجکاوی را پایان بخشید اما روش علمی از
همه روش­های بالا بهتر است زیرا در واقع علم بهترین معرفت نظام یافته و کنترل شده ی تجربی و انتقادی است

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 1 نظر

وحدت

28 آذر 1390 توسط صدف

 

 

 کلام نور             

امام خمینی(ره) می فرمایند: استقلال کشور ما منوط به استقلال همین دانشگاه ها و فیضیه ها است. دانشگاهیان و جوانان برومند عزیز هر چه بیشتر با روحانیان و طلاب علوم اسلامی پیوند دوستی و تفاهم را محکم تر و استوارتر سازند و از نقشه ها و توطئه های دشمن غدار غافل نباشند.

 

وحدت حوزه و دانشگاه گمشده ای ناب

امروز وحدت حوزه و دانشگاه برای تحکیم پایه های انقلاب اسلامی و جلوگیری نفوذ بیگانگان در جامعه ضروری است. نقش مهم این دو مرکز علمی و فرهنگی در کیفیت اداره نظام و مقابله با تهاجم همه جانبه استکبار جهانی، وحدت این دو نهاد را به ضرورت گریزناپذیری بدل کرده است. به فرموده مقام معظم رهبری: «وحدت حوزه و دانشگاه گمشده ای است که باید آن را بیابیم تا مجموعه نظام آموزشی و علمی ـ فرهنگی کشور به عنوان پیکر واحد در راستای مصالح عالیه اسلامی قرار گیرد.»

 

تعابیر متفاوتی از وحدت حوزه و دانشگاه مطرح شده است که برخی از آنها برداشت های عوامانه، مبهم و غیر معقولی است. آن چه منطقی است این است که بگوییم حوزه و دانشگاه باید در اهداف و جهت گیری های کلی وحدت داشته باشند. شکی نیست که حوزه و دانشگاه با هم تفاوت هایی دارند که لازمه هویت این دو نهاد است. از این رو نباید این تفاوت ها را نادیده گرفت یا از بین برد یا به همه آن ها به چشم اختلاف نگریست. طرح مسئله وحدت حوزه و دانشگاه به منظور از بین رفتن این تفاوت ها و ادغام دو مرکز نیست؛ بلکه هدف این است که گوناگونی ها به جا ماند، اما جوهر و محور یکی باشد.

 

 نظر دهید »

بسیجی حسینی (علیه السلام)

25 آذر 1390 توسط صدف

داشتم با خودم فکر می کردم  بسیجی بودن یعنی چه؟ به تو هم می گن بسیجی؟ از این کلمه تنها اسم آن را یدک

میکشی. بسیجی یعنی فدای مولاشدن . اصلاً معنیشو درک می کنی ؟

حالا که یه اسم دیگه رو هم کنارش گذاشتی .وتو خونه اش نشستی. میدونی مهمان حداقل تا زمانی که تو  خونه

کسی هست احترامشو نگه می داره .تو الان چه کردی که بعدها امیدی به

حرمت نشکستنت  باشد . میدونی وقت کوچ است .فکر می کنی موقع رفتن صاحب خونه ،بدرقه ات می کنه .اگه تابه

حال به این فکر نبودی .الان دیگه خیلی دیره …

*******************

بسیجی یعنی شش ماه کربلا ، طفلان مسلم و…

بسیجی چکیده عشق است و نماد غیرت. سمبل تعصب است و پاسدار مکتب. و

بسیج عطری است آسمانی که از جوانه‏های تراوش می‏شود و پایگاهی است برای مُشت‏های گره شده.

بسیج حنجره‏ای است سوزان بر ای سرودن حماسه‏های سترگ و خورشیدی است تابناک برای شب‏های سرد و

تاریک و وحشت‏زا.

بسیج سپاهی است مسلّح به ایمان و مجهّز به عشق و ریسمانی است برای بالا رفتن از شانه‏های خیس آسمان.

بسیج لشگر حسین مظلوم است در روز عاشورا و رگبار اللّه‏ اکبر و فریاد تکبیرها.

بسیج میعادگاهی است برای کبوتران سرخ دلی که دل‏هایشان برای پرواز در اوج می‏تپد و بسیجی همان کبوتر سرخ

دل است.

یا علی باز از خدا دستی به همراه بسیج
جاودان کن در جهان این جلوه و جاه بسیج


یا علی خون حسینت کی رود از یادها
گو ببیند زینب این غوغای خونخواه
بسیج


تا علمدارش گشاید بال شاهین علم
می دهد فرمان حسینت کو بود شاه
بسیج


اشک و خون می بارد از آفاق آذربایجان
خود به مژگان رفت آذربایجان را
بسیج


می زداید دود آه خیمه های سوخته
خیمه و خرگاه زد در کربلاآه
بسیج


کور دل بودند اهل کوفه و بیعت شکن
قوم سلمان است این قوم دل آگاه
بسیج


غرش ای شیر خدا ببر و پلنگ خفته را
تا شود صدامیان خرگوش و روباه
بسیج


لشکر اسلام شد چون سیل وطوفان در خروش
کفر اگر خود کوه باشد می شود کاه
بسیج

روز کین و انتقام است از گروه حرمله
چند باشد داغ اصغر زجر جانکاه
بسیج

رهبر از نصر من الله داد فرمان جهاد
تا رسد فتح قریب از نصرت الله
بسیج

صد هزار از “بیست میلیون” رهسپار جبهه هاست
تا بیفتد خرمگس در دام جولاه
بسیج

رغبت و شوق شهادت خرمنی انباشته است
حاش لله نیست یک جو، هرگز اکراه
بسیج

کربلاتشنه است و بر سقای خود چشم انتظار
طلعت ماه بنی هاشم بود ماه
بسیج

با شعار یا محمد شیعه و سنی یکیست
نیست جز قرآن و حق ذکری در افواه
بسیج

این سفر با “فتح پایان” باز می گردد سپاه
می دهد پایان به فتح گاه و بی گاه
بسیج

سر به درگاه خدا می ساید این جهد و جهاد
(شهریارا) تا به سایی سر به درگاه
بسیج

شهریار


 

 نظر دهید »

غریب کوفه

21 آذر 1390 توسط صدف

شب‏های کوفه، نامردترین شب‏های عالم است.
شب‏هایی که دل علی را به آتش می‏کشید، اینک مسلم را دوره کرده است؛ مردی که مطلع غزلگریه عاشورا با نام او سروده شد، مردی که طلایه‏دار فداییان امام عشق، لقب گرفت.
مسلم می‏داند که پس از شهادتش چه بر سر یتیمان غریب‏تر از خودش خواهد آمد.
می‏داند که پا گذاشتن در مسیر حسین، یعنی سر و جان باختن.
می‏داند حسینی شدن، یعنی سرخ پر کشیدن.
کیست که کوفه را به نامردی نشناسد؛ وقتی که تنها مردان ایستاده‏ی کوفه، نخل‏های آن است؛ نخل‏هایی که بر غربت علی و فرزندش گریسته‏اند.
تو را می‏شناسم، تو را می‏شناسم     تو همرنگ خون خدایی، غریبه!
این دست‏های دراز مانده به سویت، دست بیعت نیست؛ دست‏های خیانت است؛ دست‏هایی که در آستین، خنجر کینه پنهان داشته‏اند، دست‏هایی که هرگز مطمئن نبوده‏اند.
این نامه‏ها که خورجین خورجین به سویت گسیل شده‏اند، با مرکب نامردمی نگاشته شده‏اند.
از نگاه کوفه، تنها آتش تردید می‏بارد و عصیان فاجعه می‏تراود.
کوفه جای مطمئنی نیست؛ مگر علی را جان به لب نکرد؟
مردان شهر، بامدادان با تواند و شامگاهان، بر تو.
اما هر چه بود، اتفاق افتاد.
آن هنگام که مسلم را غریبانه از دارالاماره بالا می‏بردند، نگاهش بارانی بود؛ دست بر آسمان داشت و چشم بر راه حجاز. از زمزمه‏اش، گلواژه‏ی نام حسین می‏بارید. آرزو می‏کرد که مولایش به کوفه نیاید؛ به شهری که مردانش آبروی هر چه مرد را برده‏اند؛ شهری که نامش را با سیاهی و دروغ، گره زده‏اند.
کوفیان رسم وفا نشناختند     یوسف خود را به چاه انداختند

 نظر دهید »

متن خطبه عقیله بنی هاشم

20 آذر 1390 توسط صدف

ای اهل کوفه، ای اهل خدعه و خذلان !

آیا بر ما می‌گریید و ناله سر می‌دهید؟

هرگز باز نایستد اشک چشم شما، و ساکن نگردد ناله شما، جز این نیست که مَثَل شما مَثَل آن زنی است که رشته‌ی خود را محکم می‌تابید و باز می‌گشود. چرا که شما نیز رشته‌ی ایمان را بستید و سپس گسستید.

حمد و سپاس تنها مخصوص خداوند است و درود و رحمت خداوند بر پدرم محمد (ص) باد و هم بر خاندان پاک و ممتاز او.

آیا در شما جز چاپلوسی و تملّق همانند کنیز زادگان و خریدن ناز دشمنان دین، خصلتی است؟ مَثَل شما، مَثَل گیاه و علفی است که در مزبله می‌روید و یا گچی که آلایش قبری به آن کرده می‌شود. آگاه باشید که برای خود سرنوشت بدی فراهم کردید و بد توشه‌ای برای آخرت خود ذخیره نمودید که خشم خدا را بر شما لازم کرد و جاودانه در دوزخ خواهید ماند.

آیا پس از اینکه ما را کشتید، بر ما می‌گریید؟ آری به خدا قسم بگریید که شما سزاوار گریه‌اید، پس بسیار بگریید و اندک بخندید، چرا که ننگ و رسوایی را برای خود خریدید، دامن خود را به ننگی آلوده کردید که هرگز نمی‌توانید آن را با هیچ آبی شسته و از بین ببرید.

و چگونه می‌توانید ننگ و رسوایی قتل سلاله‌ی پاک خاتم پیامبران (ص)، معدن رسالت، سید جوانان بهشت، پناه نیکوکاران، مایه‌ی دادرسی و شادمانی در هنگام بلا، علامت و دلیل راه و روشن و آشکار کننده‌ی آن، زعیم و متکلم حجج خود را که در هر حادثه به او پناه می‌بردید و دین و شریعت را از او می‌آموختید، پاک کنید.

هان ! آگاه باشید که روز بزرگی برای حشر خود ذخیره نهادید، پس هلاکت از برای شما باد و در عذاب به روی در افتید، سعی و کوششتان بی‌نتیجه باد، دست‌های شما بریده‌ باد و پیمان و معامله‌ی شما خسران و زیان برایتان آورد. بازگشت به غضب خدا نمودید و ذلّت و مسکنت بر شما احاطه کرده است.

وای بر شما ! آیا می‌دانید که چه جگری از رسول خدا (ص) شکافتید؟ چه خونی از او ریخته و چه پرده‌ی حرمتی را دریدید؟ چه عهدی را شکستید و با چه کریمی به مبارزه برخاستید؟

هر آینه امری سخت و بزرگ مرتکب شدید که نزدیک است آسمان از آن حادثه از هم شکافته شود، زمین پاره‌پاره گردد و کوه‌ها در هم فرو ریزد.

هر آینه این کار قبیح و ناستوده و گناه تیره و تاریک شما، آسمان و زمین را گرفت. آیا تعجل می‌کنید اگر از آثار این گناهانتان از آسمان خون ببارد. همانا عذاب آخرت بر شما عظیم‌تر و رسواکننده‌تر است !

پس بدین مهلت که یافتید خوش دل و مغرور نباشید چه، خداوند به مکافات عجله نکند و بیم ندارد که هنگام انتقام بگذرد و طولانی شود، خداوند در کمینگاه ما و ایشان است.

سپس این اشعار را خواند:

پس چه خواهید گفت هنگامی که پیامبر (ص) از شما بپرسد، چه کردید در حق اهل بیت من ای آخرین امت‌ها ؟ عده‌ای از فرزندان مرا در خون خود غلتاندید و عده‌ای دیگر را اسیر کردید.

این جزا و پاداش من نبود و سفارشات من این گونه نبود که با فرزندان من به بدی رفتار کنید. من اکنون بر شما می‌ترسم ای مردم کوفه! که عذابی که بر اهل ارم روا گشت، بر شما روا گردد !

سپس از آنان روی برگردانید. حذیم می‌گوید:

من، مردم کوفه را دیدم که از استماع این سخنان حیران و سرگردان شده، می‌گریند و دست‌های خود را به دندان می‌گزند. ملتفت پیرمردی شدم که در کنارم بود. دیدم اشکِ چشمش جاری گشته و محاسنِ او را تر کرده است، دست‌هایش را به سوی آسمان بالا برده و می‌گوید:

پیران شما بهترین پیران، زنان شما بهترین زنان، جوانان شما بهترین جوانان، نسلتان بهترین و کریم‌ترین نسل‌ها و فضیلتتان بهترین فضایل است.
منبع:کتاب زینب کبری (س) عقیله‌بنی‌هاشم

آجرک الله یا بقیه الله فی مصیبت جدک الحسین علیه السلام

 نظر دهید »

مولای من

18 آذر 1390 توسط صدف


السلام علیک یا ابا صالح المهدی 


 

 

 مولای من! دلم خیلی هوای جمکرانتو کرده

آقا جان: دلم برای ورود هر عشقی غیر از عشق تو بن بست است ودیده ام جز برای فراق تو نمی بارد0 بیا که هجر توآیه"ان عذابی لشدید” را تفسیر می نماید0 آقا جان!بحق کوچه وچادر خاکی بیا،بیا که سید علی ماتنهاست وچاهی ندارد که غصه هایش را بااو در میان بگذارد0 بیا ورأس سبز شاپرکهایی باش که در جستجوی قبر یاس سرگردان کوچه های هاشمیند0

 


 

 2 نظر
17 آذر 1390 توسط صدف
 نظر دهید »

مولاي من

17 آذر 1390 توسط صدف

 

 

زمانه ی عجیبی است!

برخی مردمان امام گذشته راعاشقند، نه امام حاضر را!

میدانید چرا؟!

امام ِگذشته را هرگونه بخواهند تفسیرمی کنند،

اما امام ِحاضر را باید فرمان ببرند.

وکوفیان عاشورا را اینگونه رقم زدند …

 نظر دهید »

جواز لفظ برادر

16 آذر 1390 توسط صدف

b16b180bdf2 تصاویر زیبا مخصوص تاسوعا و عاشورا+

 سالهای سال پای این سروها نشسته است. هر چهار را به خون جگر آب داده است، پرورده است، بزرگ کرده است برای امروز.و امروز هر چهار را یکجا تقدیم میدان کرده است.از میان این چهار، عباس سر آنهاست؛ گل آنهاست و ماه آسمان آنهاست.و اما عباس تنها ماه آسمان خانه ام البنین نیست. ماه آسمان بنی هاشم است؛ بنی هاشمی که همه به زیبایی شهره اند و به رشادت مشهور.

عباس (عليه السلام  برادر حسین (عليه السلام) است و هردو فرزند فاتح خيبر، طبیعی است که یکدیگر را برادر خطاب کنند.همه ايشان را برادر خطاب مي كنند،اما عباس هیچ گاه حسین (عليه السلام) را برادر خطاب نمی کند و نه ديگران را در مقابل حسین (ع) بال می گسترد و هر بار او را به الفاظی چنین می خواند:

- سید من! آقای من! مولای من! امام من! فرزند رسول من!

و در مقابل زینب:- بانوی من! سرور من! پیامبرزاده من!

و این یکی از ظرایف و شگفتی های “ادب” عباس است در مقابل برادر، حسین (عليه السلام)رهبر و اهل بیت پیامبر علیهم السلام.و همیشه در توجیه این ادب ظریف، پاسخی مودبانه تر و ظریف تر در آستین دارد:

حسین (عليه السلام) - جانم به فدایش - فرزند فاطمه (سلام الله عليها) است، دختر پیامبر؛ و من فرزند فاطمه (سلا م الله عليها) نیستم. اگرچه مفتخرم به فرزندی علی (عليه السلام) اما مادر او برترین زن عالم امکان است، فاطمه (سلا م الله عليها) است. من چگونه او را برادر بخوانم؟!یا باید او را تا خودم پایین بیاورم یا خود را تا او بلند بشمرم و برادر خطابش کنم، حاشا که این دو هر دو خلاف ادب است و جسارت به ساحت مقدس حسین (عليه السلام). راستی فرزندان حسین (عليه السلام) سکینه و رقیه هم او را عمو خطاب می کنند و او بال در می آورد از شنیدن این لفظ آن قدر که از فراز دشمنان تا فرات پرواز می کند… ولی او حسین (عليه السلام) را برادر خطاب نمی کند.

اما در تمام طول عاشورا و در همه ارض کربلا فقط یک جا هست، یک لحظه هست که ناگاه لفظ برادر بر زبان عباس جاری می شود:

- “اخی! ادرک اخاک”

برادر! برادرت را دریاب

اینجا کجاست؟ این لحظه چه لحظه ای است؟!

این درست است که عباس در این لحظه در نهایت استیصال است. دشمن او را محاصره کرده و فهمیده است که او قصد جنگیدن ندارد؛ فقط می خواهد مشک آب را با امید به مقصد خیمه ها برساند و این به دشمن جسارت بخشیده است؛ آن قدر که هر دو دست او را بریده اند، عمودی آهنین بر فرقش فرود آورده اند، مشک امیدش را متلاشی کرده اند، سر و رو و چشم و اندام او را غرق تیر و نیزه ساخته اند و او را از اسب به زیر افکنده اند

اینها همه درست ولی هیچ کدام سبب نمی شود که عباس از آن ادب معهود خود عدول کند و حسین (عليه السلام) را برادر بخواند.

تنها یک چیز می تواند در آن لحظه غریب، عباس را مجاز یا وادار به ادای لفظ برادر کرده باشد و آن اینکه:فاطمه - سلام الله علیها - در آن لحظه غریب، در آن محاق مظلومیت با سر و موی آشفته حضور یافته باشد، سر عباس را پیش از آن که به زمین بیفتد بر دامن گرفته باشد و گفته باشد:- فرزندم ! پسرم! عباسم!

مادری فاطمه، فرزندی عباس… جواز ادای لفظ برادر…

- برادر! برادرت را دریاب!

 

 

 نظر دهید »

جان پدر

13 آذر 1390 توسط صدف

 

زندگي نامه حضرت علي اكبر(ع)

  

 

 

 حضرت علي اكبر (ع) فرزند ابي عبدالله الحسين(ع) بنا به روايتي در يازدهم شعبان،سال43 قمري در مدينه منوره ديده به جهان گشود. پدر گرامي اش امام حسين بن علي بن ابي طالب (ع) و مادر محترمه اش ليلي بنت ابي مرّه بن عروه بن مسعود ثقفي است.او از طايفه خوش نام و شريف بني هاشم بود . و به بزرگاني چون پيامبر اسلام(ص)، حضرت فاطمه زهرا(س)، امير مؤمنان علي بن ابي طالب(ع) و امام حسين (ع) نسبت دارد.
ابوالفرج اصفهاني از مغيره روايت كرد: روزي معاويه بن ابي سفيان به اطرافيان و هم نشينان خود گفت: به نظر شما سزاوارترين و شايسته ترين فرد امت به امر خلافت كيست؟ اطرافيان گفتند: جز تو كسي را سزاوارتر به امر خلافت نمي شناسيم! معاويه گفت: اين چنين نيست.
بلكه سزاوارترين فرد براي خلافت، علي بن الحسين(ع)است كه جدّش رسول خدا(ص) مي باشد و در وي شجاعت و دليري بني هاشم، سخاوت بني اميه و فخر و فخامت ثفيف تبلور يافته  است.
نقل است روزي علي اكبر(ع) به نزد والي مدينه رفته  و از طرف پدر بزرگوارشان پيغامي را خطاب به او ميبرد، در آخر والي مدينه از علي اكبرسئوال كرد نام تو چيست؟ فرمود: علي سئوال نمود نام برادرت؟ فرمود: علي آن شخص عصباني شد، و چند بار گفت: علي، علي، علي، « ما يُريدُ اَبُوك؟ » پدرت چه مي خواهد، همه اش نام فرزندان را علي مي گذارد، اين پيغام را علي اكبر(ع) نزد اباعبدالله الحسين (ع) برد، ايشان فرمود : والله اگر پروردگار دهها فرزند پسر به  من عنايت كند نام همه ي آنها را علي مي گذارم و اگر دهها فرزند دختر به من عطا، نمايد نام همه ي آنها را نيز فاطمه مي گذارم. 
 درباره شخصيت علي اكبر(ع) گفته شد، كه وي جواني خوش چهره، زيبا، خوش زبان و دلير بود و از جهت سيرت و خلق و خوي و صباحت رخسار، شبيه ترين مردم به پيامبر اكرم(ص) بود و شجاعت و رزمندگي را از جدش علي ابن ابي طالب (ع) به ارث برده و جامع كمالات، محامد و محاسن بود.
 
  

 

                           *********************************

با اين كه حضرت علي اكبر(ع) به سه طايفه معروف عرب پيوند و خويشاوندي داشته است، با اين حال در روز عاشورا و به هنگام نبرد با سپاهيان يزيد، هيچ اشاره اي به انتسابش به بني اميه و ثفيف نكرد، بلكه هاشمي بدون و انتساب به اهل بيت(ع) را افتخار خويش دانست و در رجزي چنين سرود:

أنا عَلي بن الحسين بن عَلي نحن  بيت الله آولي يا لنبيّ

أضربكَم با لسّيف حتّي يَنثني ضَربَ غُلامٍ هاشميّ عَلَويّ

وَ لا يَزالُ الْيَومَ اَحْمي عَن أبي تَاللهِ لا يَحكُمُ فينا ابنُ الدّعي

وي نخستين شهيد بني هاشم در روز عاشورا بود و در زيارت شهداي معروفه نيز آمده است:السَّلامُ عليكَ يا اوّل قتيل مِن نَسل خَيْر سليل. علي اكبر(ع) درنبرد روز عاشورا دويست تن از سپاه عمر سعد را در دو مرحله به هلاكت رسانيد و سرانجاممرّه بن منقذ عبدي بر فرق مباركش ضربتي زد و او را به شدت زخمي نمود. آن گاه ساير دشمنان، جرأت و جسارت پيدا كرده  و به آن حضرت هجوم آوردند و وي را آماج تيغ شمشير و نوك نيزه ها نمودند و مظلومانه به شهادتش رسانيدند.
امام حسين(ع) در شهادتش بسيار اندوهناك و متأثر گرديد و در فراقش فراوان گريست و هنگامي كه سر خونين اش را در بغل گرفت، فرمود:ولدي علي عَلَي الدّنيا بعدك العفا (فرزندم علي ،ديگر بعد از تو اف بر اين دنيا)

 

 نظر دهید »

تند يس وفاداري

12 آذر 1390 توسط صدف

  

قاسم بن الحسن بن علی بن ابیطالب  علیهما  السلام

 

 

 


سلام بر قاسم ابن حسن بن علي،كه جسمش مضروب شد وابزار جنگش به تا راج رفت آن هنگام كه عمويش حسين را صدا كرد ،عمويش همانند عقابي تيز پرواز به سوي او شتافت واو پاهايش به زمين كشيده مي شد وحسين مي فرمود “دورند از رحمت خدا گروهي كه تو را كشتند .ودر روز قيامت ،جدت وپدرت را به دشمني گرفتند.”   (زيارت ناحيه)

آن وقت كه جملات زير را زمزمه مي كردي “اگر مرا نمي شناسيد ،يا انكار ميكنيد ؛من فرزند حسن هستم .سبط پيامبر برگزيده وامين خداوند .و… “

بي تابي نكن اي نفس كه همگان فاني اند.

وتو امروز با اهل بهشت ديدار ميكني .

به خوبي ثابت كردي كه شيوه عاشقي ست با ولايت، تا شهادت ماندن

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 نظر دهید »

شش ماهه

12 آذر 1390 توسط صدف

 

BIRD


  
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
   هیچ کس حدس نمی زد که چنین سر برسد

     پدرش چیز زیادی که نمی خواست ، فرات
         یک دو قطره ضرری داشت به اصغر برسد ؟

با دو انگشت هم این حنجره میشد پاره
  چه نیازی به سه شعبه است که تا پر برسد

 خوب شد عرش همه نور گلو را برداشت
      حیف خون نیست بر این خاک ستمگر برسد ؟

       خون حیدر به رگش ، در تب و تاب است ولی
بگذارید به سن علی اکبر برسد
دفن شد تا بدنش نعل نبیند اما
    دست یک نیزه برآن حلق مطهر برسد

   شعله ور میشود این داغ دوباره وقتی
 شیر در سینه بی کودک مادر برسد

     زیر خورشید نشسته ، به خودش میگوید
     تیر نگذاشت که آن جمله به آخر برسد

 BIRD

 

 

     

 

 

 

 

 

 نظر دهید »

هلال ماه

10 آذر 1390 توسط صدف

 

پرسيدم از هلال ماه،كه چرا قامتت خم است؟

آهي كشيد وگفت:كه ماه محرم است

گفتم كه چيست محرم ؟ به ناله گفت: ماه عزاي اشرف اولاد آدم است

 

aksdoni Jalalpic funpatugh com%20(12) عکس های بسیار زیبا به مناسبت فرا رسیدن ماه محرم   

داني كه چرا چوب شود قسمت آتش

بي حرمتي اش بر لب ودندان حسين است

داني كه چرا آب فرات است گل آلود

شرمندگي اش از لب وعطشان حسين است


 

 نظر دهید »

سخنان ارزشمند

09 آذر 1390 توسط صدف

السلام عليك يا ابا عبدالله الحسين(عليه السلام) 

امام حسین (علیه السلام) می فرمایند:

 *هركه خشنودي خدا را با نا خوشنودي مردم بطلبد،خداوند او را از امور مردم  بي نياز ميكند وهركه خوشنودي مردم را با نا خشنودكردن  خدا بجوييد،خداوند اورا به مردم واگذارد.

*بزرگ ترين مردم كسي است كه در زمان قدرت داشتن گذشت كند.

*چون روز قيامت شود منادي ندا دهد :اي مردم!هركه بر عهده خدا مزدي دارد برخيزد؛وكسي جز نيكوكاران بر نخيزد.   ارشاد القلوب :189

*رسول خدا (ص) در هنگام ابتهال ودعا مانند بينوايي كه غذا مي طلبد، دستانش را بالا مي برد.   مكارم الاخلاق :2/8/1981

*همانا مردم بنده دنيايند ودين لقلقه زبان آنهاست وهرجا منافعشان (به وسيله دين) بيشتر تامين شود آن را مي چرخانند وچون به بلا آزموده شوند آنگاه دينداران اندكند.    تحف العقول :245

*هركه دوست دارد مرگش به تاخير افتد وروزيش افزايش يابد ،صله رحم به جا آورد.    بحارالانوار:م:4/1726

*امام حسين(عليه لسلام) به مردي كه گفت: اگر احسان وخوبي به نا اهل شود هدر رفته است،فرمود :چنين نيست، بلكه خوبي كردن مانند ريزش باران به نيك وبد مي رسد.

 

 

 

  

 

 

 

 

 1 نظر

در سوگ عشق

08 آذر 1390 توسط صدف

 نظر دهید »

بهترين چشم

08 آذر 1390 توسط صدف

خواص چشمي كه بر حشين گريه كند

* از همه چشم ها نزد خدا ،محبوب تر است
  *همه ي چشم ها روز قيامت گريانند مگر چشمي كه بر حسين (ع)
گريه كرده باشد ،پس او مسرور وخوشحال خواهد بود به نعيم بهشت 
*
آن چشم روشن گردد به نظر كردن به  سوي كوثر

* آن چشم ممسوس ملائكه شود كه اشك از آن پاك كنند ونگاه دارند

خواص اشك جاري شده براي مظلوم

 

 *     قطره از آن اگر در جهنّم بيفتد  حرارتش راخاموش مي كند

*ملائكه آن اشك را مي گيرند ودرشيشه ضبط مي كنند

*آن اشك را تسيلم خزّان بهشت نمايند ، پس ممزوج ميكنند آن را با آب حيات پس عذوبت آن هزار مقابل مي شود

*از براي هر عمل ثواب محدودي است مگر اشك كه اجرش را نهايتي وحصري نيست

بحار الانوار ج 5 ،ص 207و264

 

   

 نظر دهید »

ياوران حق

07 آذر 1390 توسط صدف




خوب گوش كن مي شنوي! صداي زنگوله هاي شتران. كم كم نزديك مي
شوند  نزديك ونزديك تر

چشمانت راباز كن مي بيني؟ كارواني با جمعيت اندك، در بياباني اتراق كرده ند .

شايد با خود بگويي اينها كيستند وبراي چه به اين بيابان سوزان آمده اند؟

تفريع ،مسافرت ،ميهماني ،…

اصلا مهماني رفته اي؟آنجا كجاست ؟

ميهماني جاييست كه صاحب خانه با اختيار خود دعوت ميكند ومنتظر مي ماند  وهمه چيز براي ميهمان فراهم مي كند واگردير كرد از احوال او جويا مي شود.

حال فكر كن همان صاحب خانه كه توصيفش كرديم به شما اهميّت ندهد ،اصلا‍  دعوت خود را فراموش كند ودر راهم به رويت باز نكند.

چه مي كني ؟نمي داني؟

 اما ساكنان بيابان تحمل كردند.

متوجه شدي بيابان نشينان  چه كساني بودند؟

اهل بيت فرزند بهترين بنده خدا ،همان كسي كه روز غديردرباره اش گفته شد (من كنت مولاه فهذا علي مولاه) و سفارش پذيرش ولايتش به گوش عالم وآدم رسيد.


دانستي فراموشي صاحب خانه  ريشه در كجا دارد؟

از شكستن حرمت در كوچه هاي مدينه  و آن وقت كه هيچ كس حاضر نبود واقعه غدير را بياد بياورد وهمه در به رويش ميبستند يا باز نمي كردند.

اگر فراموشي غدير نبود كربلا يي هم نبود.

علي لعنت الله علي القوم الظّالمين

 نظر دهید »

ما ه خون

06 آذر 1390 توسط صدف

محرم نخستین ماه از ماه‌های دوازده گانه قمری و یکی از ماه‌های حرام است که در دوران جاهلیت و نیز در اسلام، جنگ در آن تحریم شده بود.
شب و روز اول محرم به عنوان اول سال قمری دارای نماز و آداب خاصی است که در کتاب شریف مفاتیح الجنان بیان شده است.

محرم، ماه حزن و اندوه و عزاداری شیعیان در شهادت
حضرت امام حسین علیه السلام است.
حوادث و وقایع فراوانی در ماه محرم رخ داده است از جمله:
غزوه ذات الرقاع، فتح خیبر، ازدواج حضرت زهرا، ورود امیر مؤمنان علی علیه السلام، حادثه خونین کربلا - تاسوعا و عاشورا و شهادت امام حسین علیه السلام و اسارت خاندان امام به کوفه و شام.

همچنین نقل است که به خلافت رسیدن
عثمان، قتل محمد امین برادر مأمون عباسی، قتل جعفر برمکی و انقراض آل برمک و دولت برامکه، واقعه هولاکو و مستعصم و انقراض دولت بنی عباس در این ماه بوده است.

عروج
حضرت ادریس به آسمان، استجابت دعای حضرت زکریا علیه السلام، عبور حضرت موسی علیه السلام از دریا و غرق شدن فرعونیان در نیل و عذاب اصحاب فیل نیز در ماه محرم رخ داده است.

اعمال مشترك


روزه گرفتن در تمام ماه ، به جز عاشورا که ثواب این روزه آمرزش تمام گناهان است.

اعمال دهه ي اول محرم

1. شيخ طوسى فرموده كه مستحب است روزه دهه اول محرم و لكن روز عاشورا امساك نمايد از طعام و شراب تا بعد از عصر آن وقت به قدر كمى تربت تناول نمايد.

اعمال روز اول :

1. از حضرت امام رضا عليه السلام منقول است كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله روز اول محرم دو ركعت نماز مى ‏كرد و چون فارغ مى ‏شد دستها را بلند مى ‏كرد و اين دعا را سه دفعه مى ‏خواند :

اللَّهُمَّ أَنتَ الْإِلَهُ الْقَدِيمُ وَ هَذِهِ سَنَةٌ جَدِيدَةٌ فَأَسْأَلُكَ فِيهَا الْعِصْمَةَ مِنَ الشَّيْطَانِ‏*وَ الْقُوَّةَ عَلَى

هَذِهِ النَّفْسِ الْأَمَّارَةِ  بِالسُّوءِ وَ الاِشْتِغَالَ بِمَا يُقَرِّبُنِي إِلَيْكَ يَا كَرِيمُ‏*يَا ذَا الْجَلاَلِ وَ الْإِكْرَامِ يَا عِمَادَ

مَنْ لاَ عِمَادَ لَهُ يَا ذَخِيرَةَ مَنْ لاَ ذَخِيرَةَ لَهُ يَا حِرْزَ مَنْ لاَ حِرْزَ لَهُ‏*يَا غِيَاثَ مَنْ لاَ غِيَاثَ لَهُ يَا سَنَدَ

مَنْ لاَ سَنَدَ لَهُ يَا كَنْزَ مَنْ لاَ كَنْزَ لَهُ‏*يَا حَسَنَ الْبَلاَءِ يَا عَظِيمَ الرَّجَاءِ يَا عِزَّ الضُّعَفَاءِ*يَا مُنْقِذَ

الْغَرْقَىيَا مُنْجِيَ الْهَلْكَى يَا مُنْعِمُ  يَا مُجْمِلُ  يَا مُفْضِلُ  يَا مُحْسِنُ‏*أَنتَ الَّذِي سَجَدَ لَكَ سَوَادُ

اللَّيْلِ وَ نُورُ النَّهَارِ وَ ضَوْءُ الْقَمَرِ وَ شُعَاعُ الشَّمْسِ‏*وَ دَوِيُّ الْمَاءِ وَ حَفِيفُ الشَّجَرِ يَا اللَّهُ لاَ شَرِيكَ لَكَ‏.


اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا خَيْراً مِمَّا يَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لَنَا مَا لاَ يَعْلَمُونَ وَ لاَ تُؤاخِذ ْ نَا بِمَا يَقُولُونَ‏ حَسْبِيَ اللَّهُ لاَ إِلَهَ

 إِلاَّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ‏*آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَ مَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبَابِ‏*


رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذ ْ هَدَيْتَنَا وَ هَبْ لَنَا مِنْ لَدُ نكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّاب.

خدايا تو معبود قديمى و اين است سال تازه ‏اى ؛ پس از تو در آن درخواست حفظ از شيطان و نيرو و قوت بر اين نفس اماره بدخواه دارم و نيز اشتغال بدانچه مرا (در عمل) به تو نزديك گرداند.
اى كريم !
اى صاحب جلال و بزرگوارى !
اى پشتيبان كسى که نگهدارنده و پشتبانى ندارد.
اى ذخيره كسى که ذخيره‏ اى ندارد.
اى پناه بى ‏پناهان ! اى دادرس بى ‏كسان اى پشتوان بى ‏پشتوانان اى گنجينه بى ‏گنجان !
اى نيك آزمايش اى بزرگ اميدوارى و از عز و شكوه ناتوانان
اى نجات دهنده غريقان اى نجات بخش هالكان اى نعمت ده اى نيكو اى بخشنده اى خوشرفتار ! تويى كه ‏براى تو سياهى شب و روشنى روز و تابش ماه و شعاع خورشيد و شرشر آب و صداى درخت سجده كرد.
اى خدا انبازى براى تو نيست ! بار خدايا ما را به از آنچه گمان برند بگردان و آنچه از (بدي هاى) ما ندانند بيامرز و بدانچه گويند از ما بازخواست مفرماى .
بس است مرا خداى نيست معبود حقى جز او بر او توكل كردم و اوست پروردگار عرش بزرگ ! به او گرويديم هر چه هست از نزد پروردگار ما است و ياد آور نشود جز صاحبان خرد.
پروردگارا كج مكن دلهاى ما را پس از آنكه راه نمودى ما را و ببخش براى ما از پيش خودت رحمت زيرا كه تويى پر بخشش.

 نظر دهید »

فداكاران

03 آذر 1390 توسط صدف

 

واعدوا لهم ماستطعتم من قوه ومن رباط الخيل ترهبون به

 

 عدو الله وعدو كم آخرين من دونهم لا تعلمونهم الله يعلمهم

 

ما تنفقوا من شي ء في سبيل الله يوف اليكم وانتم لا تظلمون

 

 

خصوصيات بسيجي در ديد گاه امام (ره)

 

تحول روحي وشهادت طلبي

رسيدن به معرقفت الله

تقوا وجهاد

استقامت در برابر قدرتها

عشق به ذات مقدس حق

لبيك به دعوت اسلام

مناجات با خدا

  صبر

خدمت براي رضاي خدا

زير بار ظلم نرفتن

تسليم در برابر حق تحمل كمبودها

جهاد براي عقيده

داشتن روحيه جنگي ومبارزاتي

حاضر در صحنه ،فعال در دفاع و…

    (بسيج در انديشه امام (ره) ص 157-171)

 

 

بسيجي در كلام امام خامنه اي (دامت بركاته)

 

 

ارتباط با خدا وصفا وخلوص

ارتباط ناگسستني با حضرت مهدي موعود (عج)

بيداري وآگاهي ودشمن شناسي

افتخار به بسيجي بودن

مكتبي ومردمي بودن

فرهنگ بسيجسي وفرهنگ معنويت

شجاعت وغيرت

استقلال وآزادگي واسير خواسته هاي حقير نشدن

بسيجي يعني احساس وظيفه در قبال مسئو ليتهاي عظيمي كه بر دوش ملت ايران نهاده شده است.

داراي مغز متفكر،داراي آمادگي براي همهي ميدان هايي كه وظيفهاي انسان را به آن ميدان فرا مي خواند.

 

 (فرمايشات مقام معظم رهبريدر به مناسبت هاي مختلفاز جمله هفته بسيج و…)

 نظر دهید »

كدام بر حقيم

30 آبان 1390 توسط صدف

 

مباهله چیست؟

 

مباهله در اصل از ریشه ی «بهل» به معنای رها کردن و قید و بند را از چیزی برداشتن است. از این رو، هنگامی که حیوانی را به حال خود واگذارند. و پستان آن را در کیسه قرار ندهند تا نوزادش بتواند به آزادی شیر بنوشد به آن «باهل» می گویند. و «ابتهال» در دعا، به معنای تضرع و واگذار کردن کار خود به خداست.

 

بنابراین، اگر در مواردی «مباهله» را به معنای «هلاکت، لعن و دوری از خدا» گرفته اند، به خاطر آن است که رها کردن و واگذار کردن بنده به حال خود، هلاکت و لعنت و دوری از درگاه خدا را به دنبال دارد.

 

این بود معنای «مباهله» از نظر ریشه ی لغوی، اما مفهوم آن در آیه ی مورد بحث نفرین کردن دو نفر به یکدیگر است؛ یعنی افرادی که درباره ی یک مسأله ی مهم مذهبی اختلاف نظر دارند، در یک جا جمع شوند و به درگاه خدا تضرع کنند و از او بخواهند که طرف مقابل را که دروغگو است، رسوا ساخته و به سزای اعمال خود برساند.

 

دعوت به مباهله

 

خداوند در آیه ی مورد بحث به پیامبر خود دستور می دهد که هر گاه پس از این همه استدلال بر حقانیت اسلام و رد باورهای نادرست مسیحیان، باز کسی درباره ی حضرت عیسی علیه السلام با تو به محاجه پرداخت، به او پیشنهاد مباهله کن؛ به این صورت که شما و طرف مقابل هر دو، پسران، زنان و خودتان را حاضر سازید و نفرین کنید که خداوند طرف دروغگو را رسوا سازد.

 

مسأله ی مباهله به این شکل که تا آن زمان در بین عرب سابقه نداشت راه حل نهایی برای تشخیص حق از ناحق است و حکایت از ایمان و صداقت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در دعوت خود می کند؛ زیرا امکان ندارد کسی به تمام معنا به ارتباط خویش با پروردگار ایمان نداشته باشد و وارد چنین میدانی گردد و از مخالفان خود دعوت کند که بیایید با هم از درگاه خدا بخواهیم تا دروغگو را رسوا سازد؟! مسلما ورود در چنین میدانی بسیار خطرناک است؛ زیرا اگر دعا به اجابت نرسد و اثری از مجازات مخالفان آشکار نشود، نتیجه ای جز رسوایی برای دعوت کننده عابد نخواهد شد. و امکان ندارد و آدم عاقل و فهمیده بدون اطمینان به نتیجه، در چنین مرحله ای گام بگذارد.

 

از این جا است که گفته اند دعوت پیامبر به مباهله، یکی از نشانه های صدق دعوت و ایمان قاطع او است، قطع نظر از نتایجی که بعدا از مباهله به دست آمد.

 

داستان مباهله

 

در روایات اسلامی وارد شده است: هنگامی که پای مباهله به میدان آمد، نمایندگان مسیحیان «نجران» از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مهلت خواستند تا در این باره بیندیشند و با بزرگان خود به شور بنشینند. سرانجام نتیجه ی مشورت آن ها که از یک نکته ی روان شناسی سرچشمه می گرفت، این بود که به افراد خود دستور دادند اگر دیدید محمد صلی الله علیه و آله و سلم با سر و صدا و جمعیت و جار و جنجال به مباهله می آید، نترسید و با او مباهله کنید؛ زیرا معلوم است حقیقتی در کار او نیست و از این رو؛ به جار و جنجال متوسل شده است؛ ولی اگر دیدید با افراد محدود و به همراه نزدیکان و فرزندان خردسالش به میعادگاه آمد، بدانید که او پیامبر خدا است و از مباهله با او بپرهیزید که خطرناک است.

 

بر این اساس، آن ها طبق قرار قبلی به میعادگاه رفتند، ولی ناگاه دیدند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در حالی که فرزندانش حسین علیه السلما را در آغوش دارد و دست حسن علیه السلام را دست گرفته، و علی و فاطمه علیهما السلام نیز همراه او هستند، رو به سوی میعادگاه روان است. و در این حال، به آنان سفارش می کند که هر گاه من دعا کردم شما «آمین» بگویید. مسیحیان هنگامی که این صحنه را مشاهده کردند، سخت به وحشت افتاده و از اقدام به مباهله خودداری کردند، لذا حاضر به مصالحه شده و به شرایط ذمه (عدم تظاهر به خوردن گوشت خوک و شرابخواری، زنا و ازدواج با زنانی که ازدواج کردن با آن ها در اسلام حرام است) تن در دادند.

 

 نظر دهید »

عيد ولايت

23 آبان 1390 توسط صدف

اهميت حجه الوداع

 هجرت پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله و سلم و خروج آن حضرت از مكه معظمه نقطه عطفي در تاريخ اسلام به شمار مي آيد و بعد از اين هجرت، حضرت سه بار به مكه سفر كرده اند.

بار اول در سال هشتم پس از صلح حديبيه به عنوان عمره وارد مكه شدند و طبق قراردادي كه با مشركين بسته بودند فوراً بازگشتند.

بار دوم در سال نهم به عنوان فتح مكه وارد اين شهر شدند، و پس از پايان برنامه ها و برچيدن بساط كفر و شرك و بت پرستي به طائف رفتند و هنگام بازگشت به مكه آمده و عمره بجا آوردند و سپس به مدينه بازگشتند.

سومين و آخرين بار بعد از  هجرت كه پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم وارد مكه شدند در سال دهم هجري بعنوان حجه الوداع بود كه حضرت براي اولين بار به طور رسمي اعلان حج دادند تا همه مردم در حد امكان حاضر شوند.

در اين سفر دو مقصد اساسي در نظر بود، و آن عبارت بود از دو حكم مهم از قوانين اسلام كه هنوز براي مردم به طور كامل و رسمي تبيين نشده بود: يكي حج، و ديگري مسئله خلافت و ولايت و جانشيني بعد از پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم.

آغاز سفر حج

پس از اعلان عمومي، مهاجرين و انصار و قبايل اطراف مدينه و مكه و حتي بلاد يمن و غير آن بسوي مكه سرازير شدند تا جزئيات احكام حج را شخصاً از پيامبرشان بياموزند و در اولين سفر رسمي حضرت، به عنوان حج شركت داشته باشند. اضافه بر آنكه حضرت اشاراتي فرموده بودند كه امسال سال آخر عمر من است و اين مي توانست باعث شركت همه جانبه مردم باشد.

جمعيتي حدود يكصد و بيست هزار نفر (گاهي بيشتر از آن را هم نقل كرده اند) در مراسم حج شركت كردند كه فقط هفتاد هزار نفر آنان از مدينه به همراه حضرت حركت كرده بودند، بطوريكه لبيك گويان از مدينه تا مكه متصل بودند.

حضرت چند روز به ماه ذي الحجه مانده از مدينه خارج شدند و بعد از ده روز طي مسافت در روز سه شنبه پنجم ذي الحجه وارد مكه شدند.

اميرالمومنين عليه السلام هم كه قبلاً از طرف حضرت به يمن و نجران براي دعوت به اسلام و جمع آوري خمس و زكات و جزيه رفته بودند به همراه عده اي در حدود دوازده هزار نفر از اهل يمن براي ايام حج به مكه رسيدند.

با رسيدن ايام حج در روز نهم ذي الحجه حضرت به موقف عرفات رفتند و بعد از آن اعمال حج را يكي پس از ديگري انجام دادند، و در هر مورد واجبات و مستحبات آن را براي مردم بيان فرمودند.

لقب اميرالمؤمنين

در مكه جبرئيل، لقب اميرالمؤمنين را به عنوان اختصاص آن به علي بن ابي طالب عليه السلام از جانب الهي آورد، اگر چه اين لقب قبلاً نيز براي آن حضرت تعيين شده بود.

پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم هم دستور دادند تا يك يك اصحابش نزد علي عليه السلام بروند و به عنوان اميرالمؤمنين بر او سلام كنند و السلام عليك يا اميرالمؤمنين بگويند، و بدينوسيله در زمان حيات خود، از آنان اقرار بر امير بودن علي عليه السلام گرفت.

در اينجا ابوبكر و عمر به عنوان اعتراض به پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم گفتند: آيا اين حقي از طرف خدا و رسولش است؟ حضرت غضبناك شده فرمودند: حقي از طرف خدا و رسولش است، خداوند اين دستور را به من داده است.


 


 

 

 نظر دهید »

اميد فردا

19 آبان 1390 توسط صدف





اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاَْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ 

الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ

 

اُولِى الاَْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً

 

 كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى

 

فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ

 

 السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرينَ . 

 

دلم قرار نمى گيرد از فغان بى تو                                سپند وار زكف داده ام عنان بى تو

 

ز تلخ كامى دوران نشد دلم فارغ                             زجام عشق لبى تر نكرد، جان بى تو

 

چو آسمان مه آلوده ام ز تنگ دلى                           پر است سينه ام از اندوه گران بى تو

 

نسيم صبح نمى آورد ترانه شوق                            سر بهار ندارند بلبلان بى تو

 

لب از حكايت شب هاى تار مى بندم                   اگر امان دهدم چشم خون فشان بى تو

 

چو شمع كُشته ندارم شراره اى به زبان                  نمى زند سخنم آتشى به جان بى تو

 

ز بى دلى و خموشى چو نقش تصويرم                  نمى گشايدم از بى خودى زبان بى تو

 

عقيق سرد به زير زبان تشنه نهم                           چو يادم آيد از آن شكرين دهان بى تو

 

گزاره غم دل را مگر كنم چو امين                            جدا ز خلق به محراب جمكران بى تو

 

سروده مقام معظم رهبرى حضرت آية الله خامنه اى (مدّ ظله العالى)

 نظر دهید »

عيد قربان

16 آبان 1390 توسط صدف

عيد قربان

قربان باید در فاصله زمانی طلوع آفتاب روز عید تا ظهر خوانده شود و شامل دو رکعت است 

روز دهم ماه قمری ذی الحجه، مصادف با عید قربان از گرامیترین عیدهای مسلمانان است که به یاد ابراهیم و فرزندش اسماعیل، توسط بسیاری از مسلمانان جشن گرفته می‌شود.

در عید قربان مسلمانان،جشن ميگيرند و مردم با پوشیدن بهترین لباس خود، پس از انجام عبادات، به دید و بازدید و جشن و سرور می‌پردازند.

برگزار کردن مراسم قربانی در این عید بر همه واجب نیست و تنها بر زائران کعبه در مراسم حج واجب است، اما بسیاری از مسلمانان در سراسر جهان در این روز، گوسفند، گاو یا شتری را قربانی کرده و گوشت آنرا بین همسایگان و مستمندان تقسیم می‌کنند.

حاجیان در این روز پس از به پایان رساندن مناسک حج، حیوانی را ذبح می‌کنند و پس از قربانی آنچه بر آنان در حال احرام، حرام شده‏ بود - مانند نگاه کردن در آینه، گرفتن ناخن و شانه زدن مو -، حلال می‌گردد و با توجه به اینکه حج، یکی از عبادتهای بسیار مهم در اسلام است، توانایی به انجام رساندن آن نیز برای هر مسلمانی بسیار شادی آور است، در نتیجه، روزی که پس از انجام وظایف‏ سنگین حج، به عنوان جایزه الهی و اتمام احرام پیش می‌آید را عید می‌دانند.

همچنین در روایت‌های مکرری نقل شده که در روز عید قربان، قربانی کنید تا گرسنگان و بیچارگان نیز به خوراک برسند.

ریشه عید قربان

عید قربان ریشه در دوران قبل از تاریخ بشر دارد. انسان اولیه که از فهم طبیعت عاجز است، برای به دست اوردن ترحم خدایان دست به قربانی کردن حیوانات و انسان‌ها میزند. این سنت در اسلام نیز پذیرفته شده است.

ابراهیم (ع) در سن بالا دارای فرزندی شد که او را اسماعیل نام نهاد و برایش بسیار عزیز و گرامی بود. اما مدتها بعد، هنگامی که اسماعیل به سنین نوجوانی رسیده بود، فرمان الهی چندین بار در خواب به ابراهیم نازل شد و بدون ذکر هیچ دلیلی به او دستور داده شد تا اسماعیل را قربانی کند.

او پس از کشمکشهای فراوان درونی، در نهایت با موافقت خالصانه فرزندش، به محل مورد نظر می‌روند و ابراهیم آماده سر بریدن فرزند محبوب خود می‌شود. اما به هنگام انجام قربانی اسماعیل خداوند که او را سربلند در امتحان می‌یابد، گوسفندی را برای انجام ذبح به نزد ابراهیم می‌فرستد.

این ایثار و عشق پیامبر به انجام فرمان خدا، فریضه‌ای برای حجاج می‌گردد تا در این روز قربانی کنند و از این طریق برای یتیمان و تهیدستان خوراکی فراهم سازند. دراین روز همچنین مستحب است که نماز عید قربان برپا گردد. نماز عید قربان باید در فاصله زمانی طلوع آفتاب روز عید تا ظهر خوانده شود و شامل دو رکعت است

 نظر دهید »

فضیلت ماه ذالحجه

15 آبان 1390 توسط صدف

 

ذالحجه

ماه « ذى الحجّه»، آخرين ماه «سال هجرى قمرى» است و ماهى است بسيار پربركت. بزرگان دين هنگامى كه اين ماه وارد مى شد، اهمّيّت ويژه اى به عبادت در آن مى دادند. مخصوصاً در دهه اوّل اين ماه .در بعضى از روايات آمده است، شب هاى دهگانه اى كه قرآن در سوره «والفجر و ليال عشر» به آن سوگند ياد كرده است، شب هاى دهه اوّل اين ماه شريف است،و اين سوگند به خاطر عظمت آن است.
خداوند در سوره حج (آيه 28) ضمن بيان فريضه بزرگ «حج» سخن از «أيّام مَعْلُومات» گفته است كه مؤمنان بايد در آن به ياد خدا باشند. يكى از تفسيرهاى معروفِ «أيّام مَعْلُومات» كه در روايات نيز آمده است، ده روز اوّل ماه ذى الحجّه است. بنابراين، هم شب هاى آن عزيز است و هم روزهاى آن.
در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم كه عبادت و كار نيك در هيچ ايّامى به اندازه اين ايّام (ده روز اوّل ماه ذى الحجّه) فضيلت ندارد.
افزون بر اينها، هم صدا شدن با زوّار خانه خدا در اين ماه، و ياد و خاطره مراسم باشكوه حج و معنويّت و بركات آن، حال و هواى ديگرى به انسان مى دهد; مخصوصاً براى كسانى كه در سلك زوّار سعادتمند خانه خدا قرار گرفته اند، يا با ياد و خاطره آنها همراهند.
وجود دو «عيد» مهمّ اسلامى عيد قربان (عيد اضحى) و عيد غدير (عيد ولايت) و روز «عرفه» و خاطره دعاى عجيب و بسيار گرانبهاى امام حسين(عليه السلام) در عرفات، شكوه و عظمت خاصّى به اين ماه بخشيده، و سزاوار است همه مؤمنان (مخصوصاً جوانان پاكدل) از فضاى آكنده از معنويّت اين ماه غافل نشوند و در خودسازى و تهذيب نفس بكوشند كه به پيشرفت هاى مهمّى نائل مى شوند.
 

اعمال مشترك دهه ي اول

 

 امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: پدرم حضرت امام باقر(عليه السلام) به من فرمود: پسرم! در دهه نخست از ماه ذى الحجّه، هر شب ميان نماز مغرب و عشا اين دو ركعت نماز را ترك مكن:
در هر ركعت سوره حمد و سوره قل هو الله را مى خوانى، پس از آن اين آيه (آيه 142 سوره اعراف) را مى خوانى:


وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثينَ لَيْلَةً، وَ أَتْمَمْناها بَعَشْر، فَتَمَّ ميقاتُ رَبِّهِ               

اَرْبَعينَ لَيْلَةً، وَ قالَ مُوسى لاَِخيهِ هارُونَ اخْلُفْنى فى قَوْمى،

 وَ أَصْلِـحْ وَلا تَتَّبِعْ سَبيـ لْمُفْسِـدينَ  

                  

و اعمال دیگر که در مفاتیح الجنان آمده

اعمال روز عرفه:

براى روز عرفه چند عمل وارد شده است:

1) روزه گرفتن; كه پاداش فراوانى دارد. ولى اگر روزه در آن روز سبب ضعف و ناتوانى جهت دعا و انجام اعمال و عبادات روز عرفه شود ترك آن بهتر است!(5) (البتّه روزه مربوط به كسانى است كه در وطن هستند يا قصد اقامت ده روز كرده اند.
2) غسل كردن قبل از غروب آفتاب.
3) زيارت امام حسين(عليه السلام)، كه زيارت آن حضرت در روز عرفه طبق روايتى از امام صادق(عليه السلام) پاداش حج و عمره بسيار، و جهاد فراوان دارد واعمال دیگر

 

 

 

 

 

 

 نظر دهید »

اعتماد

31 شهریور 1390 توسط صدف

اعتماد به خدا


کوهنوردی می خواست از بلند ترین کوه بالا رود. پس از سالها آماده سازی، کار خود را شروع کرد. اما چون افتخار کار رابرای خود میخواست تصمیم گرفت،تنها از کوه بالارود .شب بود و همه جا تاریک ،اما او همان طور از کوه بالا می رفت،فقط چند قدم مانده بودبه قله کوه.ناگهان پایش لیز خورد و به سرعت درحال سقوط و پرت شدن از کوه بود. خیلی وحشت زده شد.در آن لحظه همه ی حوادث خوب و بد زندگی به یادش آمد .فکر کرد، مرگ چقدر به اونزدیک است .ناگهان احساس کرد که طناب به دور کمرش محکم شد. بدنش میان آسمان وزمین بود. و فقط طناب اورا نگه داشته بود . در آن لحظه به فکرش رسید. که از کسی کمک بخواهد.فریاد کشید: خدایا! کمکم کن. صدایی از آسمان شنیده شد که جواب داذ: ازمن چه میخواهی؟

گفت ای خدای بزرگ ! نجاتم بده!  جواب آمد “باور داری که من میتوانم تورا نجات دهم؟"گفت البته که باوردارم، ندا آمد، پس طنابی را کهنه دور کمرت بسته ای را رها کن!

اما تصمیم گرفت: طناب را محکم بچسبد و رها نکند.

چند روز بعد در خبرها آمد : یک کوهنورد یخ زده را مرده پیدا کردند.که فقط یک متر با زمین فاصله داشت .

کمی فکر کنیم: ما چقدر طناب مان را محکم چسبیده ایم؟ آیا میتوانیم رهایش کنیم ؟  درباره  کار خدا شک نکنیم؟ وهمه چیزو به او بسپاریم؟

 

 

 

 

 نظر دهید »

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب
  • Atom: مطالب
  • RDF: مطالب
  • RSS 0.92: مطالب
  • _sitemap: مطالب
RSS چیست؟

آرشیوها

  • فروردین 1392 (1)
  • اسفند 1391 (3)
  • اردیبهشت 1391 (6)
  • فروردین 1391 (2)
  • اسفند 1390 (1)
  • بهمن 1390 (1)
  • دی 1390 (7)
  • آذر 1390 (19)
  • آبان 1390 (5)
  • شهریور 1390 (1)
  • بیشتر...

تدبر در قران

ساعت

منصوره

AbzarBlog Zekr Days -->
دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس