فداكاران

03 آذر 1390 توسط صدف

 

واعدوا لهم ماستطعتم من قوه ومن رباط الخيل ترهبون به

 

 عدو الله وعدو كم آخرين من دونهم لا تعلمونهم الله يعلمهم

 

ما تنفقوا من شي ء في سبيل الله يوف اليكم وانتم لا تظلمون

 

 

خصوصيات بسيجي در ديد گاه امام (ره)

 

تحول روحي وشهادت طلبي

رسيدن به معرقفت الله

تقوا وجهاد

استقامت در برابر قدرتها

عشق به ذات مقدس حق

لبيك به دعوت اسلام

مناجات با خدا

  صبر

خدمت براي رضاي خدا

زير بار ظلم نرفتن

تسليم در برابر حق تحمل كمبودها

جهاد براي عقيده

داشتن روحيه جنگي ومبارزاتي

حاضر در صحنه ،فعال در دفاع و…

    (بسيج در انديشه امام (ره) ص 157-171)

 

 

بسيجي در كلام امام خامنه اي (دامت بركاته)

 

 

ارتباط با خدا وصفا وخلوص

ارتباط ناگسستني با حضرت مهدي موعود (عج)

بيداري وآگاهي ودشمن شناسي

افتخار به بسيجي بودن

مكتبي ومردمي بودن

فرهنگ بسيجسي وفرهنگ معنويت

شجاعت وغيرت

استقلال وآزادگي واسير خواسته هاي حقير نشدن

بسيجي يعني احساس وظيفه در قبال مسئو ليتهاي عظيمي كه بر دوش ملت ايران نهاده شده است.

داراي مغز متفكر،داراي آمادگي براي همهي ميدان هايي كه وظيفهاي انسان را به آن ميدان فرا مي خواند.

 

 (فرمايشات مقام معظم رهبريدر به مناسبت هاي مختلفاز جمله هفته بسيج و…)

 نظر دهید »

كدام بر حقيم

30 آبان 1390 توسط صدف

 

مباهله چیست؟

 

مباهله در اصل از ریشه ی «بهل» به معنای رها کردن و قید و بند را از چیزی برداشتن است. از این رو، هنگامی که حیوانی را به حال خود واگذارند. و پستان آن را در کیسه قرار ندهند تا نوزادش بتواند به آزادی شیر بنوشد به آن «باهل» می گویند. و «ابتهال» در دعا، به معنای تضرع و واگذار کردن کار خود به خداست.

 

بنابراین، اگر در مواردی «مباهله» را به معنای «هلاکت، لعن و دوری از خدا» گرفته اند، به خاطر آن است که رها کردن و واگذار کردن بنده به حال خود، هلاکت و لعنت و دوری از درگاه خدا را به دنبال دارد.

 

این بود معنای «مباهله» از نظر ریشه ی لغوی، اما مفهوم آن در آیه ی مورد بحث نفرین کردن دو نفر به یکدیگر است؛ یعنی افرادی که درباره ی یک مسأله ی مهم مذهبی اختلاف نظر دارند، در یک جا جمع شوند و به درگاه خدا تضرع کنند و از او بخواهند که طرف مقابل را که دروغگو است، رسوا ساخته و به سزای اعمال خود برساند.

 

دعوت به مباهله

 

خداوند در آیه ی مورد بحث به پیامبر خود دستور می دهد که هر گاه پس از این همه استدلال بر حقانیت اسلام و رد باورهای نادرست مسیحیان، باز کسی درباره ی حضرت عیسی علیه السلام با تو به محاجه پرداخت، به او پیشنهاد مباهله کن؛ به این صورت که شما و طرف مقابل هر دو، پسران، زنان و خودتان را حاضر سازید و نفرین کنید که خداوند طرف دروغگو را رسوا سازد.

 

مسأله ی مباهله به این شکل که تا آن زمان در بین عرب سابقه نداشت راه حل نهایی برای تشخیص حق از ناحق است و حکایت از ایمان و صداقت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در دعوت خود می کند؛ زیرا امکان ندارد کسی به تمام معنا به ارتباط خویش با پروردگار ایمان نداشته باشد و وارد چنین میدانی گردد و از مخالفان خود دعوت کند که بیایید با هم از درگاه خدا بخواهیم تا دروغگو را رسوا سازد؟! مسلما ورود در چنین میدانی بسیار خطرناک است؛ زیرا اگر دعا به اجابت نرسد و اثری از مجازات مخالفان آشکار نشود، نتیجه ای جز رسوایی برای دعوت کننده عابد نخواهد شد. و امکان ندارد و آدم عاقل و فهمیده بدون اطمینان به نتیجه، در چنین مرحله ای گام بگذارد.

 

از این جا است که گفته اند دعوت پیامبر به مباهله، یکی از نشانه های صدق دعوت و ایمان قاطع او است، قطع نظر از نتایجی که بعدا از مباهله به دست آمد.

 

داستان مباهله

 

در روایات اسلامی وارد شده است: هنگامی که پای مباهله به میدان آمد، نمایندگان مسیحیان «نجران» از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مهلت خواستند تا در این باره بیندیشند و با بزرگان خود به شور بنشینند. سرانجام نتیجه ی مشورت آن ها که از یک نکته ی روان شناسی سرچشمه می گرفت، این بود که به افراد خود دستور دادند اگر دیدید محمد صلی الله علیه و آله و سلم با سر و صدا و جمعیت و جار و جنجال به مباهله می آید، نترسید و با او مباهله کنید؛ زیرا معلوم است حقیقتی در کار او نیست و از این رو؛ به جار و جنجال متوسل شده است؛ ولی اگر دیدید با افراد محدود و به همراه نزدیکان و فرزندان خردسالش به میعادگاه آمد، بدانید که او پیامبر خدا است و از مباهله با او بپرهیزید که خطرناک است.

 

بر این اساس، آن ها طبق قرار قبلی به میعادگاه رفتند، ولی ناگاه دیدند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در حالی که فرزندانش حسین علیه السلما را در آغوش دارد و دست حسن علیه السلام را دست گرفته، و علی و فاطمه علیهما السلام نیز همراه او هستند، رو به سوی میعادگاه روان است. و در این حال، به آنان سفارش می کند که هر گاه من دعا کردم شما «آمین» بگویید. مسیحیان هنگامی که این صحنه را مشاهده کردند، سخت به وحشت افتاده و از اقدام به مباهله خودداری کردند، لذا حاضر به مصالحه شده و به شرایط ذمه (عدم تظاهر به خوردن گوشت خوک و شرابخواری، زنا و ازدواج با زنانی که ازدواج کردن با آن ها در اسلام حرام است) تن در دادند.

 

 نظر دهید »

عيد ولايت

23 آبان 1390 توسط صدف

اهميت حجه الوداع

 هجرت پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله و سلم و خروج آن حضرت از مكه معظمه نقطه عطفي در تاريخ اسلام به شمار مي آيد و بعد از اين هجرت، حضرت سه بار به مكه سفر كرده اند.

بار اول در سال هشتم پس از صلح حديبيه به عنوان عمره وارد مكه شدند و طبق قراردادي كه با مشركين بسته بودند فوراً بازگشتند.

بار دوم در سال نهم به عنوان فتح مكه وارد اين شهر شدند، و پس از پايان برنامه ها و برچيدن بساط كفر و شرك و بت پرستي به طائف رفتند و هنگام بازگشت به مكه آمده و عمره بجا آوردند و سپس به مدينه بازگشتند.

سومين و آخرين بار بعد از  هجرت كه پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم وارد مكه شدند در سال دهم هجري بعنوان حجه الوداع بود كه حضرت براي اولين بار به طور رسمي اعلان حج دادند تا همه مردم در حد امكان حاضر شوند.

در اين سفر دو مقصد اساسي در نظر بود، و آن عبارت بود از دو حكم مهم از قوانين اسلام كه هنوز براي مردم به طور كامل و رسمي تبيين نشده بود: يكي حج، و ديگري مسئله خلافت و ولايت و جانشيني بعد از پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم.

آغاز سفر حج

پس از اعلان عمومي، مهاجرين و انصار و قبايل اطراف مدينه و مكه و حتي بلاد يمن و غير آن بسوي مكه سرازير شدند تا جزئيات احكام حج را شخصاً از پيامبرشان بياموزند و در اولين سفر رسمي حضرت، به عنوان حج شركت داشته باشند. اضافه بر آنكه حضرت اشاراتي فرموده بودند كه امسال سال آخر عمر من است و اين مي توانست باعث شركت همه جانبه مردم باشد.

جمعيتي حدود يكصد و بيست هزار نفر (گاهي بيشتر از آن را هم نقل كرده اند) در مراسم حج شركت كردند كه فقط هفتاد هزار نفر آنان از مدينه به همراه حضرت حركت كرده بودند، بطوريكه لبيك گويان از مدينه تا مكه متصل بودند.

حضرت چند روز به ماه ذي الحجه مانده از مدينه خارج شدند و بعد از ده روز طي مسافت در روز سه شنبه پنجم ذي الحجه وارد مكه شدند.

اميرالمومنين عليه السلام هم كه قبلاً از طرف حضرت به يمن و نجران براي دعوت به اسلام و جمع آوري خمس و زكات و جزيه رفته بودند به همراه عده اي در حدود دوازده هزار نفر از اهل يمن براي ايام حج به مكه رسيدند.

با رسيدن ايام حج در روز نهم ذي الحجه حضرت به موقف عرفات رفتند و بعد از آن اعمال حج را يكي پس از ديگري انجام دادند، و در هر مورد واجبات و مستحبات آن را براي مردم بيان فرمودند.

لقب اميرالمؤمنين

در مكه جبرئيل، لقب اميرالمؤمنين را به عنوان اختصاص آن به علي بن ابي طالب عليه السلام از جانب الهي آورد، اگر چه اين لقب قبلاً نيز براي آن حضرت تعيين شده بود.

پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم هم دستور دادند تا يك يك اصحابش نزد علي عليه السلام بروند و به عنوان اميرالمؤمنين بر او سلام كنند و السلام عليك يا اميرالمؤمنين بگويند، و بدينوسيله در زمان حيات خود، از آنان اقرار بر امير بودن علي عليه السلام گرفت.

در اينجا ابوبكر و عمر به عنوان اعتراض به پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم گفتند: آيا اين حقي از طرف خدا و رسولش است؟ حضرت غضبناك شده فرمودند: حقي از طرف خدا و رسولش است، خداوند اين دستور را به من داده است.


 


 

 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • ...
  • 11
  • ...
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب
  • Atom: مطالب
  • RDF: مطالب
  • RSS 0.92: مطالب
  • _sitemap: مطالب
RSS چیست؟

آرشیوها

  • فروردین 1392 (1)
  • اسفند 1391 (3)
  • اردیبهشت 1391 (6)
  • فروردین 1391 (2)
  • اسفند 1390 (1)
  • بهمن 1390 (1)
  • دی 1390 (7)
  • آذر 1390 (19)
  • آبان 1390 (5)
  • شهریور 1390 (1)
  • بیشتر...

تدبر در قران

ساعت

منصوره

AbzarBlog Zekr Days -->
دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس